تهدیدهای نظامی و افزایش پروپاگند جنگی آمریکا و این بار چین، در واکنش به "تحریک بالقوه"ای که از سوی کره شمالی در خصوص ادامه طرح پرتاب راکت ، به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد کیم ایل سونگ، رهبر پیشین این کشور که در حال رخ دادن است، واقعیت نحس جنگ را بیش از پیش جدی میکند. اولتیماتومهای دو طرف در حالی در جریان است که در همین حال، دیمیتری مدویدف به کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب که به مسکو رفته بود گفت : تلاش او شاید آخرین فرصت برای جلوگیری از یک جنگ داخلی طولانی در سوریه باشد . اما پروپاگند جنگی فقط در دو سویه این میدان نبود، پروپاگند ضد جنگی در اسرائیل علیه حملی نظامی با عنوان "ما شما را دوست داريم، ما شما را بمباران نمی کنيم" نیز در قطب دیگری در جریان است . که پیش از هر چیز بیانگر جنبشی است، که نه تنها مخالف جنگ است بلکه میتوان آن را به جنبش ختم جنگ نیز ارتقا داد. صورت مساله چیست؟
به این پارگراف از روزنامه ی آرتص دقت کنید:
"برخی از چپ گرايان اسرائيلی از سادگی بسياری که موفقيت درخشان اين کمپين داشته است، کمی حسودی کرده اند در حالی که چپ های اسرائيلی همواره عليه بروز تنش نظامی با ايران، صف آرايی کرده بودند. دوستان "رونی ادری" گفته اند که رونی هرگز يک فعال چپ نبوده است"
کمپین سبز دیگری در اسرائیل علیه جنبش ختم جنگ،و در بیان سیاسی، نه به جنگ در جریان است. تناقض جالبی است. آگاهانه یا "نا آگاهانه" مختصات سیاسی مبهمی را به سمت ایران ارسال میکند. که نه، میتوان گفت: "از آن ماست. این است جنبش ختم جنگ" و نه، میتوان گفت در آن شرکت نکنید. مختصات جنبش ضد جنگ بدون رهبری ما کمونیست تنهاها در چنین قامتی میتواند عرض اندام کند.ضعیف است، نحیف است، پایه گذاریهای راستی را در خود داراست ; مثل مفهوم "ملت"
صحبت از جنایت یک کشور علیه ملتی دیگر نیست. صحبت از کشور گشایی یا کشور سازیهای جدیدی هم نیست. یک اردوی تروریست میگوید حمله، و دیگری هم در ابعاد دیگر جنایت میکند، هم در حاکمیت مذهبی اسرائیل و هم در حاکمیت مذهبی در ایران. صحبت بر سر دوست داشتن مردم ایران هم نیست، چون اگر مساله مردم است، بالاخره اینها مردم ایران را تحت چه حاکمیتی دوست دارند؟ حاکمیت اسلامی؟ برای همین به جنبش سیاسی مشخصی در ایران چراغ سبز نشان میدهند .
صورت مساله چیست؟ فقط جنگ؟ قبل از جنگ مردمی در ایران، بیرون آماده بودند و اعتراضی میکردند . باید جنگ را دید و در کنار خطر جنگ، دیگر نیروهای درگیر در جنگ را ندید.؟ اینها سوالاتی است که شاید در دورهای طولانی صورت مسالهٔ ما کمونیست های کارگری شود. و حتی سوال ها ی مهم تری در راستای دخالت مردم اسرائیل و حتی دیگر کشورها در فضای پروپاگند جنگی علیه ایران. برای همین جنبشی با مختصات ضد جنگی بودن، منهای افق و استراتژی، باید مختصاتی از جنس، ختم جنگ داشته باشد. برای همین من جنبش ختم جنگ را، در بیان سیاسی و سازماندهی مناسب تر میدانم. (در آتی حتما به این مبحث بر میگردم) .
اسرائیل یک قطب این پروپاگاند و ضد پروپاگاند شده است.یک طرف دعوا هم اسرائیل است. بالاخره میگویند منافع اسرائیل از سمت اسلام سیاسی در خطر است. در این فضا چگونه باید این جنبش را در ریل و مختصات نیروی واقعی آن قرار گیرد؟، سوالی است که باید در طول یک سلسله مباحث جلو رود اما در گام اول، به کمپین سبز اسراییلی با شعار ما مردم ایران را دوست داریم باید پرداخت .
کمپین ما مردم ایران را دوست داریم، کنش طبقاتی و منافع سیاسی مشخصی در اسرائیل را ، با مختصات دفاع از حاکمیت مشخصی در ایران، دنبال میکند، اگر خواست و مطالبه ی این کمپین در اسرائیل تنها معطوف به دوست داشتن مردم ایران، و مخالفت با بمباران کردن ایران بماند.
چون مختصات این کمپین، مردم اسرائیل و ایران را خطاب قرار میدهد، پس نمیتوان صورت مساله را تنها با مختصات سیاسی در ایران دنبال کرد. یک طرف این کمپین "کشوری" است که هنوز تحت حاکمیت دولت دست راستی اسرائیل، شاهد هرگونه جنایات و جنگ افروزی از هر دو طرف درگیر :یعنی تروریسم دولتی- مذهبی میباشد،(حماس و اسرائیل) و اگر مخالفتش با جنگ افروزی است، هیچ ادعای روشنی را در قبال مردم بغل دستیشان ابراز نکردند.
سوال اینجاست، چه چیزی باعث میشود که نسبت به اعمال خشونت علیه ایران واکنش نشان دهند، ولی علیه جنایت کشورشان ،واکنشی نشان ندهند؟ پاسخ روشن است. به کنار از مفهوم ملت و ناسیونالیسم استخوان درشت دو طرف ، یعنی ایران و اسرائیل ; تحت حاکمیت غیر مذهبی، دنبال حکومت مشخصی در راستای منافع هر دو "ملت" میگردند.
مفهوم"ملت" و ناسیونالیسم برکشتار مقدم میشود اگر هر دو طرف درگیر، هم کمپین اسراییلیها و هم ایران، بر مفهوم ضد فلسطینی بودن بیش از پیش بکوبند. این را از شعارهایی که بعضا در تظاهراتهای مختلف علیه، حمایت دولت ایران از فلسطین انجام میگرفت در ایران کم ندیدیم، و در اسرائیل قضیه مقدم بودن ایران به فلسطین در صورت مسئله ی، جنگ کشتار و اعمال خشونت از سمت دولت ها است.
یک مانع محکم جنبش ضد جنگ و به بیان صحیح تر جنبش ختم جنگ، ناسیونالیسم ایرانی است. که اتفاقا در دوره ی جنگ، تنها فاکتور دسته بندی، راست و چپ،ناسیونالیسم میشود. باید از این کمپینها عبور کرد، و پیش از مخالفت با جنگ، مفهوم کشتار را عمیقا به کنار از ملیّت نژاد مذهب و قوم به چالش کشید. جنبش ختم جنگ در اسرائیل و ایران، نمیتواند، به جنبشی عمیق علیه جنگ تبدیل شود، مگر آنکه منافع کلان تری، در راستای استراتژی خود قرار دهد. در اولین گام این کمپین باید مفهوم کشتار را عمیقا به چالش بکشد، هیچ دلیلی وجود ندارد، که فقط مخالفت جنگ با ایران را ابراز کرد، ولی علیه جنایت دولت مطبوع در همان ناحیهٔ، هیچ واکنشی نشان نداد .